
کمترین تحریری از یک آرزو این است
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی
در قناری ها نگه کنَ در قفسَ تا نیک دریابی
کز چه در آن تنگناشان باز شادی های شیرین است
کمترین تحریری از یک زندگانی :
آب ، نان ، آواز!
ور فزون تر خواهی از آن
گاه گه،، پرواز
ور فزون تر خواهی از آن،، شادی آغاز
ور فزون تر ، باز هم خواهی .... بگویم ،، باز؟
آنچنان بر ما به نان و آب ، اینجا تنگ سالی گشت
که کسی به فکر آوازی نخواهد بود....
وقتی آوازی نباشد
شوق پروازی نخواهد بود
عالیجناب محمدرضا شفیعی کدکنی